بنام او
سلام.در شب اول برگزاری مراسم زیر سایه خورشید گزارشی براتون آماده کردیم که مورد پسند خیلی از شما رفقا قرار گرفت.اینبار با گزارش کاملتر این برنامه در خدمت شما هستیم.اما باید تشکر بکنیم از شادی بابایی عزیز و همچنین نگین خانم بابت ارسال این گزارش ها
برای خواندن گزارش به ادامه مطلب بروید...
آقای علیخانی با یه کت و شلوار سرمه ای در مراسم حاضر شده بودن....
بعد که رو سن اومدن مصلی ترکید...همه دست زدن و آقای علیخانی هم به نشانه ی احترام خم شدند....
بعدش حدود دو دقیقه حرف زدن ولی ما که هیجی نفهمیدیم چون میکروفون مشکل داشت....
بعد چند دقیقه که میکروفونو درست کردن احسان شروع به سلام خوش آمد گویی کرد....
وسط صحبتاش از اون دست زدن اول برنامه تشکر کرد و
یه تیکه ای هم اواسط صحبتاش به خانم هایی که با هم داشتن حرف میزدن انداخت ...گفت:
ببخشید... خانوما شرمنده که وسط حرف شما حرف میزنم...
بعد چن تا از خادمین را دعوت کرد قتی یکی از خادما گفت که اردبیلیه تشویقش کردیم و احسانم داشت میخندید و گفت خوب شد نگفت تبریزیه وقتی اونو گفت بازم یه کف زدیم بعد اون خادمه گفت من تبربزی نیستم ولی خاطر تبریزی ها رو می خوام بعدش یه کف دیگه همراه سوت و... و بعد گفت سوم این که فامیل تبریزی هم دارم بازم یه کف دیگه احسان میخندید و بعد گفت که شما برا دو دسته دست میزنین اونایی که آذرین و اونایی که از آذریا تعریف میکنن و گفتن ببینیم سومیش چیه ....سومیشو خدا بخیر کنه ...بعد که یکی از خادما گفتن که ریز پرچم سبز امام رضا خدمتگزاره شما هستم همه جیغ و دست زدن بعد آقای علیخانی گفتن اینم از سومیش!
یکی از خادما که اسمشون آقای گلابگیر بود بعد از صحبتهایی که داشتن رفتن که بشینن میکروفن رو هم با خودشون بردن که صحبت کنن بعد سیم میکروفن زیر پای اقای علیخانی مونده بود آقای گلابگیر سیمو کشیدن که ببرن آقای علیخانی به شوخی بهشون گفت آقای گلابگیر اگه یکم محکم تر میکشیدین من با صورت می خوردم زمین
و خلاصه احسان از یک روحانی دعوت کرد و خودش رفت....
و وقتی برگشت دوباره کف زدن و این حرفا ....
بعدش یه آقاهه اومد مولودی خوند و شکلات پاشید که احسان رفت وقتی هم برگشت احسان گفت ممنونم ازتون که این شکلاتای خوشمزه رو ریختین رو سر و صورتمون....