همچون صدفي در ميان تاريکي شمارا در برگرفته.جايي امن و خودماني براي آنکه از نگفتهها بگوييم... شايد هنوز هم کساني يافت شوند که از آن ساعت ديواريها که توي يک قاب با چند گل مصنوعي زينت شدهاند
متن کامل در ادامه مطلب...
يا يک جفت چشم و ابروي نقاشي شده روي آينه،يا«سکوتم از رضايت نيست» روي تخته چوب را بپسندند اما شايد اين نوع از سليقه و مد در اين مقطع کمي دور از سطح استاندارد علاقه جامعه باشد.
هدف
اينکه «ماه عسل» با چه هدفي ساخته ميشود در اينجا مطرح نيست که احتمالا نيات انساندوستانهاي پشت قضيه باشد. موضوع ساختار برنامه است.آنچه به عنوان يک بسته فرهنگي آماده شده و توي بشقاب مخاطب قرار ميگيرد.
برنامه امسال ماه عسل از همان روزهاي ابتداي پخش در فضا مجازي مورد بحث قرار گرفت.طبق معمول در جبههبندي شکل گرفته دلايل زيادي دال بر مخالفت و موافقت با اين برنامه مطرح شد.هرچند خود موافق يا مخالف بودن با يک برنامه هم موضوع جالبي است.با اينحال شايد احسان عليخاني و همکارانش در اين برنامه متوجه شدهاند که امسال لااقل نسبت به سالهاي قبل نقدهاي منفي بيشتري متوجه برنامه شده چرا که حتي در يک برنامه عليخاني پاسخي مختصر به برخي از آنها داد.
اما آنچه به عنوان نقطه مشترک تمام منتقدان برنامه وجود دارد اين است که برنامه را نپسنديدهاند و شايد اينکه ابتدا نپسنديدهاند و بعد دنبال دليلش رفتهاند باعث ازدياد آرا شده باشد.با اين وجود عدم ارتباط اين عده با برنامهاي که يکي از مهمترين برنامههاي مناسبتي تلويزيون است موضوع قابل بحث در اينجا است.
شايد عدم تطابق سليقه مخاطب با اينگونه يکي از مهمترين دلايل باشد اما دلايل ديگري هم هست.در يکي از آخرين برنامهها سه آقا و يک خانم که هرکدام زندگي مشترک نافرجاميداشتند در برنامه حضور پيدا کردند.از همان ابتداي بحث يکي از ميهمانان احساساتي شده و اشک ريخت.نفر دوم بعد از چند جمله که به بيان بخشي از زندگي خصوصياش انجاميد به دليل اينکه براي ديدن فرزندش درچند سال بيشتر از سه بار به جزيره کيش نرفته متهم به پدر بد بودن شد و نفر سوم ...کار به جايي رسيد که خانم ميهمان برنامه با تشويق مجري از شوهر سابق در آستانه ازدواجش خواست که به زندگي برگردد.
چند اتفاق اشتباه پشت سرهم! ممکن است مخاطب اول توي ذوقش بخورد و پس بزند چون هرکدام از ما لحظاتي از خودمان سراغ داريم که لحظات خوبي نيستند و هرگز دوست نداريم کسي جز خودمان باخبر شود .از همين رو وقتي با برخي احساسات که باعث ميشود خودمان را در آن شرايط بد حس کنيم روبرو ميشويم ميگريزيم،رويمان را برميگردانيم.
در ضمن اگر بخواهيم بپذيريم که ماه عسل ميتواند تاثير بگذارد و فرهنگسازي کند آيا اين درست است،مردي که نتوانسته با يک زن زندگي کند و ميخواهد زندگي جديدي تشکيل بدهد،همه را رها کند و به زندگي قبلش برگردد؟ به خاطر بچههايش؟ از کجا معلوم که آن مرد برگردد و زندگي گلستان شود؟! از کجا معلوم براي بچهها بهتر شود؟!
پول
ماه عسل روي صندلي يک روانکاو و يا مددکار اجتماعي کاربلد نشسته اما راهکار مناسبي ارائه نميکند.نتيجه شگفتآوري بوجود نميآيد. سال گذشته چند نفر به برنامه آمدند که هرکدام مقدار خيلي زيادي پول پيدا کرده و به صاحبانشان برگردانده بودند اما بعد از آن برنامه نگارنده که شخصا به اين نتيجه رسيدم که اگر پول پيدا کنم هرگز به صاحبش برنميگردانم.
چون هيچکدام از آن آدمها تشويق مناسبي در ازاي کار بزرگشان دريافت نکردند و مخاطب هم با خودش ميگويد :«اين همه پول را به صاحبش برگرداند حتي يک مژدگاني خشک و خالي هم نگرفت.فوق فوقش آدم را ميبرند ماه عسل...»
عليخاني
احسان عليخاني؟خب بالاخره سوال بزرگي در ابعاد تلويزيون ايران به حساب ميآيد.منصفانه اين است که براي سنجش کار عليخاني نگاهي به آنچه بوده و هست و نشانههايي از آينده مجريهاي تلويزيون بيندازيم. عليخاني و ضياء بهترينهاي امروز تلويزيون در اجراي اين برنامهها هستند. فرزاد حسني،رضا رشيدپور، سيد جواد يحيوي؟! شايد واقعا اگر همان اجراهايي که به ياد داريم را به حساب بياوريم عليخاني و ضياء بازهم بهتر باشند.
خندههاي تصنعي و ادبيات عجيب و غريب،تلاش بيش از حد براي مولف بودن و امضا داشتن و... عليخاني و همکار ديگرش ضياء حتي از جوانهايي که تک و توک از شبکههاي مختلف پيدا شدهاند هنوز بهترند و با اين رقبا بهتر هم خواند بود اما ايراد بزرگ مشترکي وجود دارد.
موضع بالا! در واقع موضع خيلي بالا! نسبت به مخاطب، نسبت به ميهمان هرکسي که ميخواهد باشد از قهرمان المپيک تا خواننده قديمي يا يک رفتگر. موضع مجريها از جمله احسان عليخاني به خصوص در ماه عسل که تقريبا همه چيز در اختيارش است خيلي بالا است.امروز حتي اگر با بچههاي پنج شش ساله خودت! و نه ديگران از چنين موضعي صحبت کني و به او خط بدهي مودبانهترين کاري که خواهد کرد رفتن بدون خداحافظي است.
اولين و تنها
ماه عسل اما اولين برنامه از اين گونه برنامهها در تلويزيون ايران است و طرفداران زيادي هم دارد.بيرقيب است و اين اتفاق خوبي نيست چرا که باعث شده اين برنامه بعد از پخشهاي مداوم پيشرفتي نکند.اما ماه عسل براي ادامه حيات نيازمند اتفاقات بزرگتري است اتفاقات بزرگي که اين برنامه عاملش باشد.ماه عسل بايد به فکر اين باشد که مخاطب با يک نقطه اوج بزرگ در برنامه مواجه شود و تا پايان از جلوي برنامه تکان نخورد.حتي در ساختار مونتاژ، طراحي صحنه و نورپردازي ميتواند تغييراتي ايجاد کند تا برنامه ضرباهنگ داشته باشد.ماه عسل امروز يک مرثيه خواني است.
يک مراسم اشکانگيز دسته جمعي. چنين گونه را در مراسم مذهبيمان به بهترين شکل داريم.اين برنامه با وجود اينکه سعي دارد فعال باشد منفعلانه عمل ميکند چرا که فقط توصيههايي ساده و غيرمفيد از موضع بالا دارد.
اتفاق
ساختار چنين برنامههايي برمبناي رقم زدن اتفاقات خارقالعاده هستند.چنين برنامههايي نه صرفا براي رساندن دو آدم به هم که چهل سال است همديگر را گم کرده که براي يادآوري حس خوب در کنار هم بودن و ارزش حفاظت از آن براي همه آدمهايي است که برنامه را ميبينند.ماه عسل بايد با رقم زدن اتفاق،با عامل بودن، تبديل به يک منبع قابل اعتماد براي مخاطبانش شود.اتفاقي که در برنامه نود رقم خورده.در هرکجاي اين مملکت توپ فوتبال باشد و اتفاقي رخ دهد اين حس وجود دارد که نود وارد عمل ميشود.نود ياري رس تمام کساني است که در فوتبال مورد ظلم واقع ميشوند.نود حتي پارا فراتر گذاشته براي اعداميها عفو ميگيرد. نود حتي پايش را در کفش ماه عسل کرده و در آن کار هم موفقتر است.
آرزوهاي بزرگ
رمز موفقيت نود همين است که توانسته با اثبات صداقت و توانايياش گنجينهاي به دست آورد که سينما آرزويش را داشته باشد.برنامه اي با مشخصات ماه عسل بايد منبع استناد اخبار و گزارشها شود.ماه عسل بايد آنقدر قدرت داشته باشد که جان يک انسان را نجات دهد،حتي بتواند مانع از جنگ بين دو کشور شود... روياپردازانه است؟! زيادي آرزوي بزرگي است؟! خب اگر آرزوهايتان به اين بزرگي نباشد دستاوردهايتان خيلي خيلي کوچک يا بياهميت خواهند بود.