جای دور و درازی نمی روم
چشم در چشم رضاها پشت چراغ قرمز نشسته و عینک دودی بر چشم، تیپ آدمهای بین الملی برنمی دارم
که برای ابراز همدردی با گرسنگان آفریقایی، از آن سر دنیا سر در می آورند!
که اساسا آفریقاها ، ثروتمندترین نقطه های دنیا هستند!
کافیست همین بلوار آفریقای خودمان را ، یکی دو بار سر و تهش را لایی بکشی!
خدا تومن اگر شنیده باشی، حول و هوش همان می شود قیمت یکی از این ماشین هایی که تنها کارشان یک اقدام فیزیکی-مکانیکی ساده
یعنی حمل و نقل چند نفر از یک نقطه به نقطه دیگر است! حالا با کمی سرعت و دک و پوز اینور آنورتر!
به کار دنیا فکر میکنم
که سنگ بنای این شهر را چه کسی گذاشت
که بالا و پایینش، انقدر از هم دور افتاده اند
که زیر پای یکی ماشین چهارمیلیاردی، چهارصد میلیونیست
و زیر پای یکی،دمپایی کهنه ای که قیمتش به چهار هزار تومن هم نمی رسد!
به رضاها فکر مبکنم، که در 12، 13 سالگی که نشانه های مردانگی روی لبهایشان سبز شده و غرور یک مرد در وجودشان در حال شکل گرفتن است
سر کلاسی می روند که الف و ب را به زور خط کش و تنبیه و مشق به آدم حالی می کنند!
و به فاطمه هایی که هر روز سر چهار راه ها و خیابان
شاهد تردد دخترهای هم سن و سال خودش، با لباس های خوشرنگ و لعاب و ادا و اوصولهای دخترانه اند!
که تنها دغدغه زندگیشان، ست کردن شال و شلوار و کیف و دستبندشان است!
و فاطمه ای که اصلا در خواب هم به هارمونی رنگ ها فکر نمی کند
و هر روز با شلوار گلدار، به امید یکی دو هزار تومن کاسبی بیشتر ، به انتظار دستهای مردم می ایستد
که ابن روزها، به سختی سر از جیب در می آورند!!
به دستهای پینه بسته رضا فکر می کنم، که یعنی ده سال دیگر که دلش خواست یک دختر ترگل ورگل سفیدپوش کنارش باشد، دستی برایش می ماند
برای گرفتن دست عروسش؟!!
دل خوش من را باش! آن بچه که ، آن مرد که از فرط بدبختی اصلا وقت آرزو کردن نداشت! عروسی و تشکیل خانواده دیگر بماند!
یک خانواده روی دستش مانده، خانواده دیگر را کجای دلش بگذارد!!
به خودم فکر میکنم، که کجای سوراخ های بی امان این کشتی طوفان زده را انگشت بگذارم تا غرق نشود!
کدام قسمت از سوراخها را وصله بزنم که کمتر به چشم آید زشتیشان!
حواسمان به دستهایمان نیست
خدا بیخودی دست یکی را به دهانش نمی رساند!
ای که دستت می رسد کاری بکن، پیش از کز تو نیاید هیچ کار!
پیش آز آن که، این بچه ها ، در اوج معصومیت، در منجلاب بدبختی، در منجلاب فساد غرق شوند!
منطقه جغرافیایی زندگیشان به اندازه کافی از ماها، از شماها دور شده
حواسمان به منطقه دلیشان باشد، به خدا تصرف این همه جا، قد میلیاردها و میلیون هایی که بابت چندمتر زمین می کنید
خرج روی دستتان نمی گذارد!
کاش از مسءول گرفته تا شهروند حواسمان کمی جمع تر
و دست و دلمان کمی بازتر بود!